علی رغم سرمایه گذاری های سنگین و بلند مدت در مدیریت داده ، همچنان شاهد رشد فزاینده مشکلات داده در بسیاری از سازمان ها می باشیم . یکی از دلایل اساسی ، نگاه سنتی به داده است که باعث شده است به داده صرفا به عنوان یکی از جنبه های یک پروژه فناوری اطلاعات توجه گردد نه به عنوان یک دارایی سازمانی . پیامد نگرش فوق ، شکل گیری این باور نادرست است که تلاش ها و برنامه ریزی های سنتی با تمرکز بر روی برنامه ها و بانک های اطلاعاتی می تواند یک نسخه مطلوب و کافی برای پاسخ گویی به مسائل داده باشد .
به موازات افزایش بانک های اطلاعاتی در یک سازمان هم از بعد اندازه و هم از بعد تنوع داده ، نیاز به یک استراتژی برای مدیریت داده بیش از گذشته مطرح شده است . علی رغم وجود علائم و نشانه های مختلف در این رابطه ، همچنان برخی از سازمان ها با این ایده که مدیریت داده نیازمند یک استراتژی جامع است ، مشکل دارند و به نوعی در مقابل آن مقاومت می کنند . شاید علت مقاومت در مقابل این چنین نیازهایی ، ریشه در سابقه یک سازمان خصوصا در برنامه ریزی استراتژیک در سایر حوزه ها دارد که نتوانسته است در عمل نتایج ملموس و چشمگیری را برای آنها به دنبال داشته باشد و ماحصل آن صرفا مجموعه ای از مستندات
WORN و جلسات خسته کننده بی حاصل بوده است . این گونه تلاش ها و نتایج حاصل از آن ، باعث می گردد که واژه هایی با بارمعنایی مختص به خود تهی شوند و در عمل شرایط بگونه ای پیش رود که حتی با شنیدن نام این واژه ها ، شاهد طوفانی از مقاومت ، انرژی منفی و لبخندهای معنی دار در فضای یک سازمان باشیم . اگر یک کار درست را به نادرستی انجام
داده ایم ، دلیل نمی شود که آن کار درست ، نادرست بوده است . یک برنامه ریزی خوب ، با شناسایی اهداف واقعی به همراه یک نقشه راه مطلوب ، می تواند راهنمایی روشن برای رسیدن به مقصد را ترسیم کند .
قرار است با استراتژی داده چه مساله ای را حل کنیم ؟
در زمان تعریف پروژه استراتژی داده، سوالات فراوانی در ذهن مدیران ارشد یک سازمان مطرح گردد .
در شکل 1 ، برخی از این سوالات به همراه پیش فرض های ذهنی موجود نشان داده شده است .
شکل 1 : استراتژی داده و پرسش های فراوان
با این که در این نوع سازمان ها ، بسیاری از کارها به درستی انجام می شود ، لازم است به مدیران ارشد سازمان توضیح داده شود که چرا و چگونه یک استراتژی داده می تواند باعث ایجاد وجه تمایز سازمان آنها نسبت به سایر رقباء گردد . برای پاسخ به این نوع سوالات ، در ابتدا لازم است ببینیم در گذشته داده به چه صورت ایجاد و استفاده می گردید و آن را با وضعیت امروز مقایسه کنیم .
داده : گذشته و حال
در گذشته ای نه چندان دور ، داده به عنوان یک محصول جانبی از یک فعالیت و یا فرآیند کسب و کار در نظر گرفته می شد و پس از تکمیل فرآیند ، ارزش اندکی داشت. با این که همواره این احتمال وجود داشت که یک و یا چندین برنامه دیگر نیاز به داده جهت پیگیری موارد دلخواه خود را داشته باشند ( نظیر خدمات مشتریان ، گزارشات خاص ، ممیزی و ... ) ، این نوع برنامه ها می بایست مجددا دست به کار شده و مشکل خود را بدون وجود یک فرضیه وجودی منطقی برطرف نمایند . چراکه ماهیت فعالیت های انجام شده عمدتا به صورت یک بار مصرف بود و پس از اتمام کار ، امکان استفاده از داده در سایر برنامه ها و فرآیندها غیرممکن و چالش های مختص به خود را داشت .
شرایط امروز کسب و کارها کاملا متفاوت با گذشته است . ارزش داده پذیرفته شده است . چرایی و چگونگی انجام بسیاری از طرح ها و برنامه های کسب و کار ریشه در داده دارد . امروزه به اشتراک گذاری داده توسط یک برنامه با سایر برنامه های متقاضی به یک امر متداول تبدیل شده است . در حالی که ارزش و منزلت داده بطرز شگفت انگیزی در طی 20 سال گذشته رشد داشته است و کاربران کسب و کار به خوبی این موضوع را تشخیص داده اند ، ولی صرفا تعداد اندکی از سازمان ها با رویکردهای جدید به حوزه مدیریت داده ورود پیدا کرده اند و توانسته اند با یک تفکر راهبردی منسجم
، مدیریت داده های سازمانی خود را انجام دهند . استراتژی داده ، می بایست بر اساس واقعیت های دنیای امروز ایجاد گردد. برای ایجاد یک استراتژی داده جامع ، لازم است ضمن پایبندی به فناوری و کسب و کار فعلی ، به اهداف و برنامه های جدید نیز توجه جدی شود .
کسب و کار بدون یک استراتژی داده
مدیران در دنیایی با بودجه و منابع محدود زندگی می کنند که در آن هر پروژه تایید شده جدید ، در نهایت منابع مالی و سایر منابع را از درخواست های دیگر دور می کند. شالوده ذهنی آنان بر این تفکر استوار است که در ایده شما چه چیزی نهفته است که می توان آن را در لیست اولویت ها سطح یک قرار داد ؟ مشکل
اصلی ، رویکردی است که در ارتباط با هر پروژه و فعالیت مورد توجه قرار می گیرد . هر پروژه و یا فعالیت ، نیازهای داده خود را بطور مستقل از سایر فعالیت ها و بدون هر گونه آگاهی از همپوشانی تلاش ها و هزینه ها انجام می دهد که می تواند تبعات فراوانی را برای یک سازمان به دنبال داشته باشد . اگر بخواهیم یک مساله مشترک را حل کنیم ، نمی توان با راه حل های شخصی و جزیره ای به دنبال حل آن بود . داده یک مساله مشترک در سطح سازمان است و با نگاه جزیره ای نمی توان به یک دستاورد مشترک ارزشمند و تبدیل آن به یک دارایی سازمانی دست یافت . در شکل 2 ، تفاوت نگرش جزیره ای و سازمانی به داده نشان داده شده است .
شکل 2 : تفاوت نگرش جزیره ای و سازمانی به داده
رویکرد مبتنی بر پروژه به داده و لحاظ نکردن نیازهای داده از دیدگاه سازمانی ، چالش های متعددی را برای یک سازمان به دنبال خواهد داشت :
- اکثر پروژه ها نیازمند دستیابی به داده مشابه می باشند و متاسفانه هیچگونه تلاش و یا هماهنگی برای پیشگیری از همپوشانی فعالیت ها انجام نمی گیرد .
- امکان اشتراک داده و قابلیت استفاده مجدد از داده وجود ندارد و از یک رویکرد راهبردی جامع جهت تسهیل و یا کاهش هزینه جابجایی و توسعه داده استفاده نمی گردد .
- کاربران کسب و کار به داده مورد نیاز خود از طریق دستیابی به برنامه های جداگانه دستیابی پیدا می کنند که هر یک دارای قالب و نگرش مختص به خود می باشند .
- وجود گزارشات متناقض به دلیل عدم وجود یک منبع داده قابل اعتماد و مطمئن
- افزونگی داده و همپوشانی پردازش ها
- عدم امکان تعامل و ارتباطات بین پروژه ها و سیستم ها
تعریف استراتژی داده
امروزه اکثر سازمان ها با مفاهیم استانداردها ، همکاری و استفاده مجدد در سراسر سازمان ها به خوبی آشنا می باشند . اکثر تیم های توسعه در خصوص معماری سیستم ، متدهای پیاده سازی ، مهندسی نیازمندی ها ، تست و حتی قابلیت استفاده مجدد از کد به خوبی آموزش دیده اند . متاستفانه ، استفاده از مفاهیم فوق در خصوص داده به منظور حمایت از بهبود صحت و دقت داده ، دستیابی ، اشتراک گذاری و قابلیت استفاده مجدد همچنان برای اکثر سازمان ها بیگانه است .
هدف اصلی از ایجاد یک استراتژی داده ، اطمینان از این موضوع است که وضعیت تمامی منابع داده بگونه ای است که امکان استفاده ، به اشتراک گذاشتن ، جابجایی ساده و کارآمد آنها در سراسر سازمان و بر اساس سیاست های تعریف شده و همسو با اهداف کسب و کار وجود دارد . امروز به داده به عنوان یک محصول جانبی ماحصل پردازش کسب و کار نگاه نمی شود . داده یک دارایی حیاتی است که امکان پردازش و تصمیم گیری را در یک سازمان فراهم می نماید . استراتژی داده این اطمینان را ایجاد می کند که داده به عنوان یک دارایی ارزشمند مدیریت می گردد . با تعریف مجموعه ای مشترک از اهداف در بین پروژه ها این اطمینان ایجاد خواهد شد که داده به طور موثر و کارآمد استفاده می گردد . استراتژی داده ، مجموعه ای از روش های مشترک ، به روش ها و فرآیندها را به منظور مدیریت ، پردازش و به اشتراک گذاری داده در سراسر سازمان ایجاد می نماید .
با این که بسیاری از سازمان ها برنامه های متنوع مدیریت داده را در دستور کار خود قرار داده اند ( نظیر مدیریت متادیتا ، مدیریت داده مستر ، مدیریت داده مرجع ، حاکمیت داده ، یکپارچگی داده ، کیفیت داده ، کسب درآمد از طریق داده و ... ) ، اکثر تلاش ها صرفا معطوف به مواردی است که پاسخگوی نیازهای سازمانی و پروژه هایی بخصوص باشد . استراتژی داده با ایجاد یک نقشه راه و همسویی تمامی این فعالیت ها در سراسر سازمان ، امکان نیل به مزایای بیش تر از داده را فراهم می نماید .
اجزاء یک استراتژی داده
در گذشته ، مسئولیت تعریف استراتژی داده با تمرکز بر روی ذخیره سازی بر عهده فناوری اطلاعات بود . ایجاد طرح های جامع جهت تامین و مدیریت پلت فرم مورد نیاز و ارایه روش های پیچیده برای مدیریت ذخیره سازی داده ، از مهم ترین نقاط تمرکز آن دوران بود . نقاطی که گرچه در جای خود دارای اهمیت بسزایی می باشند ولی صرفا پاسخگوی جنبه های تاکتیکی ذخیره سازی محتوا بودند و از هیچ برنامه و یا طرحی برای چگونگی بهبود روش های به دست آوردن ، ذخیره ، مدیریت ، اشتراک گذاری و استفاده از داده ، تبعیت نمی گردید.
قطعا یک استراتژی داده می بایست در خصوص ذخیره سازی داده ها پاسخگو باشد ولی کل داستان به این نقطه ختم نخواهد شد و می بایست در مواردی نظیر روش های شناسایی داده ، دستیابی به داده ، به اشتراک گذاری ، شناخت و درک داده و نحوه استفاده از آن نیز پاسخگو بود . یک استراتژی داده موفق می بایست در خصوص هر یک از حوزه های مختلف مدیریت داده پاسخگو باشد و سیاست های کلان راهبردی را مشخص نماید . مدیریت داده که در پس آن یک تفکر راهبردی ، هدفمند و منسجم باشد می تواند مسائل مربوطه به داده را در طول چرخه حیات به خوبی مدیریت نماید تا امکان حمایت از فعالیت های پردازش و تصمیم گیری به بهترین شکل ممکن در یک سازمان فراهم گردد .
استراتژی داده به منظور حمایت از یک برنامه جامع مدیریت داده از اجزاء مختلفی تشکیل می گردد . در شکل 3، پنج عنصر اصلی یک استراتژی داده نشان داده شده است .
شکل 3 : اجزاء مهم یک استراتژی داده
خلاصه
فناوری ها یکی پس از دیگری می آیند و متناسب با توانمندی و یا چرخه عمر خود کنارگذاشته می شوند و یا از رده خارج می شوند . فناوری اطلاعات توانسته است در سالیان اخیر با قدرت و صلابت مثال زدنی قدرت و دامنه امپراطوری خود را آن چنان حفظ کند که امروزه از آن به عنوان فونداسیون انقلاب صنعتی چهارم یا تحول دیجیتال یاد می شود . داده و مدیریت هدفمند و منسجم آن با یک تفکر راهبردی یکی از نقاط کانونی مهم تحول دیجیتال است ، چراکه داده به عنوان یک دارایی راهبردی در نظر گرفته می شود که می تواند به سازمان ها و شرکت ها جهت نیل به یک مزیت رقابتی پایدار کمک کند . اگر نگاه ما به داده این چنین باشد که قطعا می بایست این گونه باشد ، مدیریت جامع ، هدفمند و منسجم داده همسو با استراتژی سازمانی یکی از آرزوی هر کسب و کار در عصر حاضر است . آرزویی که تحقق آن در خلا محقق نخواهد شد و به عوامل مختلفی بستگی خواهد داشت . وجود یک تفکر راهبردی در پس یک برنامه جامع مدیریت داده با یک نگاه سازمانی به داده از جمله مهمترین عوامل موجود در این زمینه است . با تدوین و اجرای یک استراتژی داده ، ضمن تدوین
چرایی ورود به بحث مدیریت داده ، شناسایی نقاط تمرکز اصلی و نحوه ورود به هریک ، چگونگی نیل به موفقیت با ترسیم یک نقشه راه مشخص می گردد. در این مطلب با جایگاه و اجزاء مهم استراتژی داده آشنا شدیم . در بخش دوم به سراغ هر یک از اجزاء پنج گانه خواهیم رفت و با ماموریت هر یک در شکل دهی موفق یک استراتژی داده آشنا خواهیم شد .
منابع :
Peter Aiken , Data Strategy and the Enterprise Data Executive ,Technics Publications , April 2 2017
Bernard Marr,Data Strategy: How to Profit from a World of Big Data, Analytics and the Internet of Things, Kogan Page , April 28 2017
http://www.forbes.com/
https://www.sas.com