در طی روز شاهد برگزاری هزاران جلسه کاری با موضوعات مختلف در شرکت های دولتی ، شبه دولتی ، غیردولتی و ... می باشیم . اگر این موضوع را از نگاه ملی نگاه کنیم بد نیست به این پرسش جواب دهیم که آیا این جلسات توانسته اند ، موثر و مفید واقع شوند ؟ چه میزان از منابع سازمان ( زمان ، ریال ) تلف شده است ؟ کاش می شد برای پاسخ به پرسش های فوق به داده های معتبری مراجعه کرد تا متوجه شویم که برگزاری این نوع جلسات ، چه آثار و تبعات اقتصادی را به دنبال داشته است.
شکل 1 : تاثیر اقتصادی جلسات ناکارآمد
بدون شک ، بسیاری از جلسات مستقیم و یا غیرمستقیم در ارتباط با موضوعات مختلف مرتبط با داده می باشد . از بحث های جذاب و امروزی تجزیه و تحلیل مشتری گرفته تا بازاریابی دیجیتال تا بحث های داغ همه چی داده محور! تا مباحث مربوط به گزارشات و نیازهای داده ذینفعان مختلف کسب و کار . بپذیریم که در بسیاری از این جلسات به دلیل عدم وجود یک زبان مشترک و توافق بر روی کلید واژه های اساسی کسب وکار ، چیز زیادی به عنوان خروجی تولید نمی گردد . به عنوان نمونه ، در بسیاری از کسب و کارها ، همجنان شاهد وجود تعاریف مختلف درخصوص یکی از مهم ترین موجودیت های کسب و کار یعنی مشتری در بخش های مختلف سازمان می باشیم . به نظر شما می توان با تعاریف و توصیفات مختلفی که از موجودیت مشتری در یک سازمان وجود دارد ، برای آن یک راه حل مشترک را ارایه داد ؟ راه حل که بماند ! آیا می توان یک گزارش منسجم در خصوص مشتری را که همه واحدهای کسب و کار به آن اعتماد نمایند ، ارایه داد ؟ آیا جلساتی که به بررسی این موضوع می پردازند، بدون تنش و اصطکاک سازمانی ختم به خیر می شوند؟
چاره کار چیست ؟ تا زمانی که نتوان یک تعریف مشترک از کلید واژه های اساسی کسب و کار را با اجماع ، تعریف و به اشتراک گذاشت ، مشکل همچنان باقی است .
ایجاد یک واژه نامه کسب و کار یکی از فعالیت های تعریف شده در ذیل یک برنامه حکمرانی داده می باشد که ریشه بسیاری از مسائل و اختلافات در خصوص اصطلاحات و موجودیت های اساسی کسب و کار را در سازمان برطرف می نماید. دامنه استفاده از این واژه نامه ، سیستم های اطلاعاتی را نیز شامل خواهد شد تا پس از آن ، شاهد بکارگیری یک تعریف و توصیف مشترک از موجودیت های اساسی کسب و کار نظیر مشتری ، محصولات و ... در تمامی سیستم های اطلاعاتی باشیم .
نمی توان با تعاریف و توصیفات مختلف از یک چیز ، انتظار ایجاد و استقرار فرآیندهای یکپارچه در سازمان را داشت . مثل این است که هر یک از شهروندان یک شهر ، تعریف و توصیف خود را از چراغ راهنمایی و رنگ قرمز آن داشته باشند و بخواهند فرآیند رانندگی کردن را بر اساس فرضیات و آموخته های خود و پس از رسیدن به یک چهارراه شلوغ و مشاهده رنگ قرمز چراغ راهنمایی انجام دهند . قطعا حدس زده اید چه اتفاقی خواهد افتاد ! و شاید هم هر روز نظاره گر این وضعیت هستید ؟
شکل 2 : فقدان وجود درک مشترک از یک موضوع
خلاصه
امروزه در هر کسب و کار با واژگان و اصطلاحات متعددی برخورد می کنیم که هر یک دارای بار معنایی مختص به خود می باشند . در صورتی که در زمان استفاده از یک واژه و یا اصطلاح با برداشت ها و تفاسیر مختلفی از آن در یک سازمان مواجه شویم و عملا بر روی آن یک توافق جمعی وجود نداشته باشد ، علاوه بر از دست دادن زمان و افزایش اصطکاک سازمانی ، در تدوین و اجرای فرآیندهای مرتبط با آن واژه و یا اصطلاح نیز دچار مشکل خواهیم شد . مشکلاتی که قطعا بر روی فعالیت های کسب و کار یک سازمان تاثیرگذار خواهد بود . ایجاد و به اشتراک گذاشتن یک واژه نامه کسب و کاراز مهمترین اصطلاحات و واژگان ، یکی از الزامات هر کسب و کار است تا بتوان با استناد به آن و کمترین چالش و اصطکاک سازمانی از واژه ها و اصطلاحات با یک بارمعنایی مشخص ، دقیق و شفاف در سرتاسر سازمان استفاده بعمل آورد .