خبر خوب و بسیار امیدوار کننده ، این که مدتی است در کسب و کارهای ایرانی به شدت استفاده از مدل ها و چارچوب های مختلف با توجه به ماهیت کسب و کار و اهداف یک مدل و یا چارچوب رایج شده است . چیزی که در گذشته کمتر شاهد آن بوده ایم و احتمالا بتوان ریشه برخی از مسائل در خصوص سیستم های اطلاعاتی ، معماری ، مدیریت داده و ... را در این نوع نگاه مشاهده نمود .شاید در خصوص چرایی استفاده از این مدل ها و چارچوب ها کمتر مشکل و یا چالشی را داشته باشیم و به ضرورت استفاده از آنها رسیده ایم ولی به نظر در خصوص چگونگی استفاده از آنها می بایست دچار هیجان و شیفتگی بیش از حد نشویم ( دامنه افراط یا تفریط) و با یک رویکرد راهبردی صحیح در خصوص چگونگی استفاده از آنها تصمیم گیری کرد .
اجازه دهید به مدل ( یا چارچوب )
DMBOK اشاره ای داشته باشیم که در خصوص اهداف آن موارد ذیل بیان می گردد .
شکل 1 : مدل
DMBOK
- مجموعه ای از اصول راهنما برای مدیریت داده ( تشریح نحوه بکارگیری اصول درون هر یک از حوزه های کاری مدیریت داده )
- ارایه یک چارچوب کاری برای پیاده سازی مدیریت داده های سازمانی ( شامل متدها ، تکنیک ها ، وظایف ، نقش ها ، دستاوردها ، فعالیت ها ، معیارها و ... )
- ایجاد یک واژگان مشترک برای مفاهیم مدیریت داده ( زیرساخت معنایی و مفهومی برای کارشناسان و متخصصین مدیریت داده )
پرسش اساسی این است که نحوه استفاده از مدل فوق به چه صورت است . اجازه بفرمایید برای روشن تر شدن دلیل طرح پرسش فوق ، تصویری ویرایش شده از این مدل را با حذف یکی از دیسیپلین های آن ، مجددا بررسی کنیم .
شکل 2 : مدل DMBOK با حذف یکی از دیسیپلین های آن
- برداشت شما از این حذف بزرگ چیست ؟
- جایگاه دیسیپلین حاکمیت و یا حکمرانی داده چیست ؟
- در بودن آن قرار است چه اتفاقی بیافتد و در فقدان آن با چه مشکلاتی مواجه خواهیم شد ؟
- چرا این دیسیپلین در کانون چرخ موسوم به داما قرار داده شده است ؟ این موضوع حاوی چه پیامی است ؟
- نحوه اتصال این دیسیپلین به سایر دیسیپلین های مدیریت داده به چه صورت است ؟ جنس آلیاژی که این چسبندگی را ایجاد خواهد کرد ، چیست ؟
- شعاع ( یا محدوده عملیاتی ) ، دیسیپلین حاکمیت و یا حکمرانی داده به چه صورت است ؟ آیا در تمامی کسب و کارها قرار است ، محدوده عملیاتی آن یکسان در نظر گرفته شود ؟
- اولویت ورود به بحث مدیریت داده چیست و جایگاه یک دیسیپلین نظیر حاکمیت و یا حکمرانی داده در این اولویت بندی به چه صورت است ؟
- آیا برای مدیریت داده در یک سازمان ، می بایست بر روی تمامی دیسپلین های DMBOK تمرکز کرد ؟ محدوده عملیاتی هر یک به چه صورت است ؟ آیا تمامی آنها دارای مساحت یکسان می باشند ؟
- آیا قرار است حاکمیت و یا حکمرانی داده صرفا یک موتور تولید سیاست و یا قواعد باشد ؟
- آیا در هر یک از دیسیپلین های DMBOK ( نظیر کیفیت داده ) در خصوص نحوه استفاده و استقرار آن دیسیپلین سخنی برای گفتن ارایه شده است و یا صرفا به مواردی که بیش تر جنبه آگاهی رسانی و اطلاع رسانی کلی است ، اشاره شده است ؟
- آیا در زمان طراحی چرخ داما ، تمامی دیسیپلین های مورد نیاز به درستی دیده شده اند ؟ آیا نمی توان بر اساس نیاز سازمان خود ، دیسیپلین جدیدی را به آن اضافه و یا از دیسپلین های موجود برخی را نادیده گرفت ؟
- آیا در خصوص مدیریت داده می بایست صرفا به مدل DMBOK اکتفا کرد ؟ نمی شود برای ایجاد ارزش بیش تر و انجام درست کارها از سایر مدل ها ، چارچوب و یا به روش ها به همراه مدل فوق نیز استفاده کرد؟ شیوه تعامل و همکاری این مدل ها در یک اکوسیستم مناسب برای مدیریت داده به چه صورت می باشد ؟
- نقش استراتژی مدیریت داده در شکل دهی چرخ داما به چه صورت است ؟ آیا این نقش به درستی تدوین و درایور اصلی جهت این شکل دهی است ؟
- مسئولیت تدوین استراتژی مدیریت داده در یک سازمان بر عهده چه کسی است ؟ چگونه می توان استراتژی مدیریت داده را به اقدامات عملی قابل سنجش منسجم ترجمه کرد ؟
- ردپای چشم انداز و استراتژی مدیریت داده را در مدل DMBOK کجا می توان مشاهده نمود؟
- آیا نمی توان با استناد به مدل DMBOK و بررسی سایر مدل ها ، چارچوب ها و به روش ها وبا تکیه بر مهمترین نقاط درد شناسایی شده یک سازمان ، یک مدل کاملا سفارشی را طراحی و استفاده کرد؟
- چرا فکر می کنیم که قرار است همیشه کارهای درست را دیگران انجام دهند ، آیا ما نمی توانیم با بررسی دقیق و صحیح اینگونه مدل ها و همچنین شناخت نیازمندی های کسب و کار ، در خصوص چگونگی استفاده از آنها به طور جامع و یا سفارشی اقدام نمائیم ؟ شرایط و دامنه این سفارشی سازی به چه صورت می بایست باشد تا از مسیر و رسالت اصلی آن مدل ، خارج نشویم
- و بسیار پرسش های دیگر !
به نظر لازم است ، قبل از بکارگیری هر مدل کاندید ، با یک تفکر کاملا راهبردی ( نه عملیاتی صرف ) در خصوص چگونگی استفاده از آنها به درستی تصمیم گیری کرد . تصمیماتی که در ادامه درایور اصلی شکل دهی چگونگی استفاده از مدل خواهند بود . استفاده و یا استقرار مدل ها ، چارچوب ها و به روش ها با نگاه عملیاتی قطعا یک سازمان را با مشکل مواجه خواهد کرد ، قبل از هر چیز به یک نگاه راهبردی در این خصوص نیاز خواهیم داشت که می بایست با تمرکز بر آن ، مسیر را به درستی و وضوح مشخص کرد.
خلاصه
هر کسب و کار دارای
DNA مختص به خود می باشد . ارایه و یا پیشنهاد هر گونه تحول و یا بهبود در حوزه مدیریت داده می بایست با شناسایی مهم ترین نقاط درد آن سازمان و به دنبال آن ، طراحی روش درمان صورت پذیرد . اگر بدانیم مشکل بیمار چیست و قادر به شناسایی دقیق آن شده باشیم می توان از مدل ها ، چارچوب ها ، به روش ها و استانداردها در طول درمان و در بهترین نقطه ممکن و با بیش ترین اثربخشی استفاده بعمل آورد .